سپس مريدي باز سخن گفت كه اكنون ميخواهيم براي ما از مرگ نكتهاي بازگويي.
پيامبر گفت: شما ميخواهيد از راز مرگ آگاه شوید
اما چگونه اين راز را در خواهيد يافت مگر كه آن را در قلب زندگي بجوييد؟
آن خفاش كه چشمهاي شب پرستش در پيش نور نابينا است نميتواند راز نور را كشف كند.
اگر براستي ميخواهيد روح مرگ را مشاهده كنيد، پنجره قلبتان را به سوي جوهر زندگي بگشاييد.
زيرا مرگ و زندگي يكي هستند چنانكه رودخانه و دريا از يك گوهرند.
آگاهي خاموش شما از ماوراي زندگي در عمق اميدها و آرزوهايتان خفته است، و قلب شما مانند دانههايي كه در زير برف پنهانند، خواب بهار ميبيند.
اين خوابها ايمان بياوريد، زيرا دروازه ابديت در آنها پنهان است.
ترس شما از مرگ همانند لرزش چوپاني است در برابر پادشاه، هنگامي كه پادشاه ميخواهد دست خود را به نشان افتخار و شرافت بر شانه چوپان نهد.
آيا چوپان در وراي آن لرزش و اضطراب از شادي و نشاط لبريز نيست، كه بزودي بر شانه خويش خلعت شاهانه و نشان افتخار خواهد داشت؟
و باز آيا همين انتظار عزت و حرمت بر اضطراب او نخواهد افزود؟
زيرا، مردن چيست جز برهنه در باد ايستادن و در آفتاب ذوب شدن؟
و قطع نفس چيست جز آزاد كردن نفس از اين جزر و مد بيقرار، تا اوج گيرد و گسترده شود و بيهيچ بند و زنجير جوياي خداوند گردد؟
تنها وقتي از چشمه سكوت بنوشيد ميتوانيد به راستي آواز بخوانيد و هنگامي كه به قله كوه ميرسيد صعود را آغاز ميكنيد.
و هنگامي كه زمين دست و پاي شما را مصادره ميكند و وام خود را باز ميستاند، شما به راستي دستافشاني و پايكوبي خواهيد كرد.
*****
Then Almitra spoke, saying, We would ask now of Death.
And he said:
You would know the secret of death.
But how shall you find it unless you seek it in the heart of life?
The owl whose night-bound eyes are blind unto the day cannot unveil the mystery of light.
If you would indeed behold the spirit of death, open your heart wide unto the body of life.
For life and death are one, even as the river and the sea are one.
***
In the depth of your hopes and desires lies your silent knowledge of the beyond;
And like seeds dreaming beneath the snow your heart dreams of spring.
Trust the dreams, for in them is hidden the gate to eternity.
***
Your fear of death is but the trembling of the shepherd when he stands before the king whose hand is to be laid upon him in honour.
Is the shepherd not joyful beneath his trembling, that he shall wear the mark of the king?
Yet is he not more mindful of his trembling?
***
For what is it to die but to stand naked in the wind and to melt into the sun?
And what is it to cease breathing, but to free the breath from its restless tides, that it may rise and expand and seek God unencumbered?
***
Only when you drink from the river of silence shall you indeed sing.
And when you have reached the mountain top, then you shall begin to climb.
And when the earth shall claim your limbs then shall you truly dance
سلام
اين وبلاگت قشنگه. مرگ و چيستي خدا و عظمت كيهان سه تا از بزرگترين سوالات زندگي من هستند و خيلي مشغولم كرده. منابع حديث و مذهب خوب اند ولي متاسفانه علم حداقل تاكنون پاسخي ندارد براي اينها. چون علم منشا خدايي دارد ولي ادامه اش حاصل تجربه و ذهن بشر است و محدود است و هنوز خيلي ناقص و ابتدايي. شاهكار كهكشانها و چگونگي حيات زمين و پيدايش بشر و تفكر در مورد اينكه من الان مي نويسم اما روزي بر استخوانهاي خرد شده ام مورچه ها لانه خواهند ساخت تصورش سخته و پيچيدگي اش مفهوم نيست... تصور اينكه بشر در روز و شب اين همه دنبال فريبكاري و دغل بازي است و اين همه جنگ و دعوي و كشمكش در حالي كه بر گويي غلتان در دل تاريك فضا ميچرخد و اگر لحظه اي اراده خداوند نباشد اين فضاي امن زير جو زمين به تاراج جاذبه هاي فوق تصور بشر و اشععههاي نابودگر كيهاني خواهد رفت. همه ثروت زمين كه اين همه گناه را به دنبال داشته تقريبا هيچي از قدرت خداوند و وسعت كيهان نيست. مرز ديدنيهاي بشر به ميلياردها سال نوري رسيده اما اخرش كجاست؟ بعد از اون چي؟ علم ژنتيك و ساير علوم مي گويند با تعدادي عنصر خاكي مرده انساني به اين هوشمندي و زيبايي خلق شده اما اين قدرت عظيم هوشمندساز خيلي متحير كننده است. واقعا فوق تصوره و من اگر هزاران مدرك دكتري در هزاران سال عمري كه اگر ميداشتم ميگرفتم شك ندارم واقعا هيچي نميدانستم... گرچه انسان ربات ساخته و رايانه كه هوشمندي دارند حتي شايد روزي آدم موفق به خلق كامل انسان شود اما باز هم مواد اوليه داشته و فرق خداوند با ادم در اين است كه خداوند از هيچ و نيستي هستي و زندگي افريده يعني بدون مواد اوليه محصولي به اين عظمت آفريده. .. خيلي حرف در اين زمينه دارم بزنم اما به اين بسنده مي كنم اما اگر انسان به جايگاه خود در جهان هستي و به روزي كه مورچه اي از روي استخوان پوسيده اش عبور مي كند خوب فكر كند شايد هرگز گناهي روي نمي داد اما افسوس كه بشر ديده اش به بصيرت بسته و شايد فقط رسولان و پيامبران پاك به اين بصيرت زيبا خوفناك و عصمت آفرين رسيده باشند...
به من بگید شما چی فکر می کنید؟(4)ح
به من بگید شما چی فکر می کنید؟(3)ح
به من بگید شما چی فکر می کنید؟(2)ح
به من بگید شما چی فکر می کنید؟(1)ح
تحقیق یک دانش آموز در مورد پسته
201068 بازدید
5 بازدید امروز
80 بازدید دیروز
484 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian